سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه با دانشمندان در آمیزد، بزرگش شمرند و هرکه با فرومایگان درآمیزد، پستش بدارند . [امام علی علیه السلام ـ در سفارش به امام حسین علیه السلام ـ]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :0
کل بازدید :32197
تعداد کل یاداشته ها : 30
103/8/26
4:54 ص

حجاب چگونه برای مردان مطرح می‌شود؟

حجاب مردان

حجاب تن برای مردان نیز قابل طرح است، گرچه به میزان حجاب در زنان نیست، ولی وجود دارد که این وجه در جامعه شیعی ایران امری کمتر شناخته شده ...

 

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ عموماً با به کار بردن لفظ حجاب و عفاف به یاد زنان جامعه می افتیم، در حالی که برای مردان نیز در دین اسلام حجاب وضع شده است، البته این رجحان ذهنی زن به مرد در امر حجاب طبیعی است.
 
حیا و عفاف در خصوص زنان اهمیت بیشتری دارد؛ زیرا از جهتی لطافت زنان در این امر مؤثر است و از جهتی دیگر گرایشات هرزگی چشمان بیمار مردان، بر اهمیت این رجحان می افزاید.

اتفاقاً همین نقطه، شروع بحث عفاف و حجاب برای مردان است. در آیات قرآنی و روایات رسیده از معصومین علیهم السلام از پوشانیدن چشم مردان در مقابل گناه به «حجاب چشم» تعبیر می شود. ستر چشم برای مردان، همپایه ستر تن در خصوص زنان بیان شده است؛ به گونه ای که اگر مردان حریم چشم های خود را رعایت نکنند، عفاف زنان به خودی خود جامعه را به سوی اخلاق مندی پیش نمی برد و این فرایند با نقص روبرو خواهد شد. اهمیت عفاف چشم در مردان به قدری است که می تواند عفاف تن در زنان را حفظ کند.

اما حجاب در مردان وجه دیگری نیز دارد. حجاب تن برای مردان نیز قابل طرح است، گرچه به میزان حجاب در زنان نیست، ولی وجود دارد که این وجه در جامعه شیعی ایران امری کمتر شناخته شده می باشد. مردان گمان می کنند با صرفِ پوشانیدن بدن، عفافشان در مقابل زنان نامحرم حفظ می شود، در حالی که همچون زنان مسائلی چون تنگی و گشادی، اندازه و شهره بودن لباس اهمیت دارد.

بسیاری از افراد جامعه نمی دانند لباسشان باید تا زیر آرنج دستشان را بپوشاند. همچنین اگر لباسشان تنگ و بدن نما باشد، باید جوابگوی خداوند در روز قیامت باشند. بسیاری از مردان خبر ندارند لباس شهرت مخصوص زنان نیست و در احکام اسلامی نسبت به آن انذار داده اند. شاید اگر مردان از تأثیر مراعات این عوامل و اوامر در حفظ خانواده و حیای زنانشان اطلاع داشتند، وضعیت عفاف در خانواده ها بهتر از این بود.

از سوی دیگر زنان جامعه نیز به احکام نگاه به مردان دقت ندارند. نگاه به دستان مردان نامحرم (بازو به بالا) حرام است. نگاه به کُشتی مردان (هرچند از تلویزیون و غیر مستقیم باشد) حرام است. اگر مردانشان در خیابان لباس شهرت بپوشند و هیچ عمل بازدارنده ای در خصوص مردانشان انجام ندهند در روز قیامت باید پاسخگوی خداوند عزوجل باشند. (هرچند حکمی شرعی برای این امر نیامده باشد)

در این وجه از نگاه به حجاب و عفاف، عموماً از دولت و دستگاه های مرتبط (مثل وزارت بازرگانی) درخواست های متعددی می شود که به عرضه پوشش مناسب و ارزان در خصوص زنان توجه نمایند، اما قوانینی متناسب برای عرضه پوشاک برای مردان وجود ندارد و پوشاکی که با موازین اسلامی تناسب داشته و قیمت مناسبی داشته باشد لازمه جامعه اسلامی است.
 
حال سؤالی که در رابطه با پوشاک زنان مطرح است در این زمینه (پوشاک مردان) نیز طرح می شود. چرا لباس هایی که با موازین اسلامی سازگارند، در بازار کمیاب و گران هستند؟ عرضه پیراهن ها و تیشرت هایی مناسب که تنگ و کوتاه نباشد، امری لازم می نماید.

در این زمینه تمامی دستگاه های فرهنگی اعم از وزارت فرهنگ، صدا و سیما، سازمان تبلیغات و بخصوص مساجد و روحانیون، مسئول فرهنگ سازی در خصوص ستر چشم و تن مردان هستند و در سایه ستر چشم مردان، عفاف زنان حفظ می شود و اگر به موضوع حجاب مردان پرداختیم، حیای زنان را می توانیم مطرح کنیم.
 
انتهای خبر / خبرگزاری دانشجو / کد خبر : 13910421014

91/4/22::: 12:41 ع
نظر()
  

رسیـده سـن حضـورت بـه سـن نوح اما

شمـار مـردم کـشـتی نـکــرده تغـییـری

هـزار جمعـه‌ی بی‌تـو گذشتـه از عمـرم

هـــزار ســـال پـیــاپی دچــار تــأخیــری

شبیه کـودک زاری شـدم که در بـازار...

تو دست گمشده‌ها را مگر نمی‌گیری؟


  
  

آقای من   مولای من  سالهاست در فراق تو   چشم به راه توام

سالها چشم به راه دوخته ام تا بیایی

سالها کارم انتظار است.

آقا بیا که اینجا همه چیز بوی دیگر دارد

همه چیز رنگی نو به خود گرفته

همه چیز مدرن شده

و در این میان رنگ انتظار روز به روز کمرنگ تر می شود

آقا تو را به خدا تا رنگ انتظار از دلهایمان رخت بر نبسته بیا

آقا اینجا بچه مذهبی ها مظلوم اند

مولا جان ، سید علی تنهاست ، یاری اش کن

اینجا آنها که درد دین دارند بغض در گلو دارند و ...

دیگر نمی توانم بگویم ، بغض دارد خفه ام می کند فقط ...

آقا ، جان مادر پهلو شکسته ات بیا



91/3/9::: 7:52 ع
نظر()
  
  

دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است. تقویمش پر شده بود و تنها دو روز،

تنها دو روز خط نخورده باقی بود.

پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد.

داد زد و بد و بیراه گفت.

خدا سکوت کرد

. جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت.

خدا سکوت کرد.

آسمان و زمین را به هم ریخت.

خدا سکوت کرد.

به پر و پای فرشته‌و انسان پیچید خدا سکوت کرد.

کفر گفت و سجاده دور انداخت.

خدا سکوت کرد.

دلش گرفت و گریست و به سجده افتاد.

خدا سکوتش را شکست و گفت: عزیزم، اما یک روز دیگر هم رفت. تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی. تنها یک روز دیگر باقی است. بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن.

لا به لای هق هقش گفت: اما با یک روز... با یک روز چه کار می توان کرد؟ ...

خدا گفت: آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند، گویی هزار سال زیسته است

و آنکه امروزش را در نمی‌یابد هزار سال هم به کارش نمی‌آید. آنگاه سهم یک

روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت: حالا برو و زندگی کن

او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گودی دستانش می‌درخشید.

اما می‌ترسید حرکت کند. می‌ترسید راه برود. می‌ترسید زندگی از لا به لای انگشتانش بریزد.

قدری ایستاد... بعد با خودش گفت: وقتی فردایی ندارم، نگه داشتن این زندگی چه فایده‌ای دارد؟

بگذارد این مشت زندگی را مصرف کنم.

آن وقت شروع به دویدن کرد. زندگی را به سر و رویش پاشید.

زندگی را نوشید و زندگی را بویید. چنان به وجد آمد که دید می‌تواند تا ته دنیا بدود،

می تواند بال بزند، می‌تواند پا روی خورشید بگذارد. می تواند ....

او در آن یک روز آسمانخراشی بنا نکرد، زمینی را مالک نشد، مقامی را به دست نیاورد، اما ....

اما در همان یک روز دست بر پوست درختی کشید، روی چمن خوابید،

کفشدوزدکی را تماشا کرد، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید

و به آنهایی که او را نمی‌شناختند سلام کرد و برای آنها که دوستش نداشتند

از ته دل دعا کرد. او در همان یک روز آشتی کرد و خندید و سبک شد.

لذت برد و سرشار شد و بخشید. عاشق شد و عبور کرد و تمام شد.

او در همان یک روز زندگی کرد، اما فرشته‌ها در تقویم خدا نوشتند:


امروز او درگذشت. کسی که هزار سال زیسته بود!

 


  
  

</ 

در آن مجلس که شور بی شعور است         چراغ معرفتها سوت و کور است

تو ای دل بنده ی آزاد او باش    به هر حالی که هستی یاد او باش

به آوای خروسان سحرخیز     سحر سر می زند از خواب برخیز

به آب دیده دل را شستشو کن    پس آنگه جانب معشوق رو کن

به  هر و شهر و دیاری پا نهادم     به ذکر نام ساقی لب گشادم

که ذکر نام ساقی عین مستی است   می وحدت ، می ساقی پرستی است

مرا رسوای عالم کرد، ساقی

بشارت باد بر رندان سرمست        چنان مستم که ساقی گیردم دست

شبی از قید نام و نان گذشتم       وصیت نامه ای با خون نوشتم

نوشتم فقر ارث مادرم بود       که همچو سایه ی او برسرم بود

موحد را لباس فقر زیبد      نه آن دلقی که مردم را فریبد

لباس فقر کشکول و ردا نیست     تجمل کار مردان خدا نیست

به جام عارفان رند و آگاه    نباشد باده، جز فقر الی الله

بلوغ خوشنویسی، حق نویسی است     مقید خوانی و مطلق نویسی است

خوشا آنان که از او می نویسند    ز خط و خال و ابرو می نویسند

الفبا ریزه خوار مکتب اوست

قلم ، تا وحی را بال و پر آمد     نماز کاتبان ، سنگین تر آمد

خوش ان کاتب که در هفتاد منزل       مرکب ساخت از خاکستر دل

مرکب ، گر چه در صورت سیاهی است      قلم کوبنده جهل و تباهی است

مساجد ، خانه نور و سرور اند      تجلی گاه آیات حضور اند

زجا برخیز ، هنگام حضور است        اگر موسی شوی ، هر گوشه طور است

مسلمان بی نمازی ، ناسپاسی است      نماز اول قدم در خود شناسی است

نگر گهگاه قرآن مبین را     مروری کن صفات مومنین را

نماز آرام جان مومنین است    ستون آسمان پیمای دین است

خوشا آنان که دائم در نمازند   تمام عمر قائم بر نمازند

ز  کل من علیها فان  چه دانی؟    به خشکی از غم طوفان چه دانی ؟

به اشکی چشم خواب آلوده تر کن    و یبقی وجه ربک  را نظر کن

بیا ای قطره یک دم اهل دل شو

 


90/12/26::: 11:43 ص
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >