أعوذ بالله السمیع العلیم
من همذات الشیاطین...
اگر کمی دوربین دیدمان را زوم کنیم می توانیم حقایق را بیشتر و بهتر ببینیم. حقایقی که همین نزدیک در کنار شماست...
برای درک بهتر مطلب به موضوع زیر توجه کنید
ما در جامعه ی خود نسبت به حجاب حساسیت دینی خاص خود را داریم که بر اساس تعلیمات دین اسلام حفظ این ارزش در اولویت ها قرار می گیرد.
حجاب نه فقط برای دختران و زنان، بلکه برای پسران و مردان جامعه نیز در عنوان پوشش خود را بروز می دهد. بر اساس آیات قرآنی هم مردان و هم زنان باید پوشش مناسب خود را حفظ کنند، مسأله ای که در این مجمل نمیگنجد.
حال با دیدن جامعیت پوشش در میان مردان و زنان در جامعه،می توانیم نگاه دوربین دیدمان را به سمت مقوله ای در عرض آن با گستره ی وسیعتری بچرخانیم، و آن این عبارت است: "معصومیت"
این واژه در جامعه ی قدیم ما شاید بیشتر دیده می شد ولی امروز کمی کمرنگ شده. شاید با تمام وجود خود احساس کرده باشید که بعضی اوقات می بایست برای دست یابی به معصومیت جست وجویی عمیق انجام داد.
منظور از معصومیت، درجه ای از آن است که ما می توانیم به آن دست پیدا کنیم نه آن درجه ی عصمت معصومین.
وقتی گذرا به موضوع حجاب نگاه می کنی از یک طرف به مجموعه ای از جشنواره ها، ماسابقات و برنامه های فرهنگی و نیمه فرهنگی از سوی نهاد های مختلف در موضوع حجاب بر می خوری و از طرف دیگر به سرسره ای که جامعه از بالای ان حرکت کرده و اخرش بی حجابی و از بین رفتن ارزش حجاب است.
شاید چند سال پیش وقتی در مورد بی حجابی جوانان صحبت به میان می امد، قدری ذهن به سمت میل رابطه بین دختر و پسر مایل می شد، ویا علت بی حجابی در محیط های مختلط جوانان مانند دانشگاه را ، اختلاط می پنداشتند، اما حالا با گذشت زمان می بینیم که بی حجابی یا بد حجابی از سنین نوجوان و جوان به سمت میان سالی در حال حرکت است، یعنی دیگر این فقط دختران نیستند که بد حجاب اند بلکه امروز مادران جوان هستند که ارزش حجاب را رعایت نمی کنند.
یعنی همان دختران دیروز حالا مادر شده اند، اما بد حجابی مانده است.
حالا شاید نتوان همان دلایل دیروز را برای توجیه این مسئله ارائه کرد، بلکه شاید آن دلایل یک دلیل مقطعی یا حتی محرک بوده است.
از طرفی با توجه به اینکه حجاب به عنوان یک ارزش در موضع دینی و ملی ما مطرح است، نمی توان بی حجابی یا حتی بد حجابی را امر طبیعی قلمداد کرد، چون اگر به گذشته ایران نگاه کنیم حجاب قطعا در موضع ارزش است و در دین اسلام نیز یک واجب.
حال به مثال اول یادداشت برمی گردیم.
آیا وضعیت امروز جامعه ما در موضع حجاب یک سرسره است که آخرش حذف ارزش حجاب است؟
یا شاید به زودی بی حجابی به یک ارزش تبدیل شود؟
قطعا اگر کشور نتواند طی یک نسل با این موضوع کنار بیاید یا باید منتظر یک فاجعه ارزشی و خانوادگی بود، چون حجاب به عنوان نماد عفت و حریم خانواده اسلامی و ایرانی مطرح است، و اینکه ممکن است بعد از حجاب به ستون های دیگر خانواده حمله شو- به طوری که همین حالا هم این امر در حال اتفاق است- و یا با روش سلبی با آن برخورد شود که البته موجب کاهش آن می شود ولی علاج نیست.
ویا باید به فکر علاج بود!!!
حال باید برای علاج چه کرد؟؟؟
ابتدا باید مشخص کرد درد کجاست!!!؟
آیا علت آن بخاطر بالا رفتن سن ازداواج است؟ آیا بخاطر ماهوراه و تبلیغات رسانه ای است؟ آیا بخاطر سخت گیری های خانواده ها در گذشته است؟ و شاید هزاران آیا دیگر که با پاسخ به آن باید ریشه اصلی پیداشود.
بعد از مشخص شدن علت باید و سایلی که باعث به وجود آمدن این درد شده اند شناسایی و دفع شوند و اگر این لوازم استفاده مفیدی دارند استفاده مفید آن مشخص و آموزش داده شود، تا به مرور زمان استفاده صحیح جایگزین شود.
در مرحله سوم باید با مشخص شدن استراتژی کلان در این زمینه، حرکت به سمت حجاب و تثبیت آن را به صورت جریان در آورد و با تبدیل بد حجابی به جایگاه یک ضد ارزش و یک ضد خانواده از آن دوری کرد.
در آخرین مرحله برای افراد هنجار شکن - به شرطی که تمامی مراحل بالا اجرا صحیح داشته باشد- با استفاده از قوانین و دستورات سلبی حدود تعیین و در اجرای آن در عین انعطاف قاطع بود.
شاید اگر شروع این حمله به حجاب را ابتدای سالهای 70 یا 71 بدانیم، زیاد بی راه نگفته باشیم که :"تا حدود 6 یا 7 سال بعدش چیز در جامعه نمایان نبود و لی کم کم نمایان شد" ، حال اگر می خواهیم درمان آن را به شیوه اصولی انجام دهیم شاید 6 یا 7 سال و شاید هم یک نسل بعد اثرش را ببینیم، البته چون حجاب امری دینی و اسلامی است مسیر ما قدری راحت تر است
آمار نشان که در سال 75 – 76 در مدارس دخترانه ، 75% دانش آموزان در سه پایه از حجاب کامل یعنی چادر استفاده می کردند و فقط نیمی از 25% غیر چادری بد حجاب بودند. (آنهم در بیرون مدرسه)
اما در سال 81 این آمار کاملاً بلعکس شد به صورتی که فقط 35% دختران در مدارس از چادر استفاده می کردند و 65% مانتویی و نیمی از کل دختران محصل این سال بد حجاب بودند.
اما در سال 83- 84 در مدارس تهران طی آمار غیر رسمی (که انشاءا... تأیید نشود) 85% دختران در سه پایه در کل استان تهران بدون چادر و بیش از34% دختران تهرانی محصل بد حجاب هستند
اما چرا ، مگر اینها همان دختران و یا خواهران و یا فرزندان آن دختران 10 سال پیش نیستند ؟!...
شاید اینها همان دخترانی باشند که وقتی 7 ساله بودند پدر و مادرانشان می گفتند: بچه هستند تحمل چادر را ندارند و نماز هم برایشان زود است ، از دین زده می شوند.
وقتی 8 ساله شدند والدین آنها باز گفتند: حالا مانده تا 9 سال ، هر وقت 9 ساله شدند هم چادر می پوشند و هم نماز می خوانند و هم....
وقتی 9 ساله شدند گفتند(والدین آنها): حجاب که چادر نیست باید حجم بدن معلوم نباشد، نماز هم کمک می خوانند ، صبر کنید ، در دین که اجباری نیست؟!...
اما حال آنها نه 9 و یا 10 ساله بلکه 17 ، 18 و... ساله اند و در آینده مادران فرزندان ما ، اما نه چادر دارند نه حجاب ، با مانتو هایی (یا بهتر بگویم با پیراهن هایی که 4 یا 5 سانتی متر از پیراهن مردانه –گاهاً- بلند تر است) می گردند و باز هم ما دین را با نظر خودمان عمل می کنیم نه با بیان اسلام.
مگر حالا از دین خوششان می آید ، که شما به بهانه دین از دین دورشان کردید .
و یقین دارم این پدر و مادر های بازهم به بهانه دل سوز و.... توجیه هایی دارند،
داشتم از پنجره کتابخانه به بیرون نگاه می کردم، تعدادی از دختر بچه های مدرسه ای آمده بودند اردو.
نکته ای نظرم را جلب کرد، از بین تمام آن دختر بچه ها فقط 3نفر چادری بودند.
فقط 3 نفر...
داشتم به این فکر می کردم که اگر به همین شکل جلو برویم شاید باید دیگر حجاب مادرانمان را فقط در موزه ها تماشاکنیم یا در عکس ها.
شاید باید طی یک مراسم پرشکوه با دعوت از تمام متولیان فرهنگی و مذهبی، یاد بودی برای حجاب بگیریم و دور هم برایش فاتحه بخوانیم.
شاید وقتی از این به بعد روضه چادر خاکی حضرت زهرا خوانده شود، فرزندانمان درست ندانند چادر جیست...
شاید باید پرسید چند نفر از این دختران، پدرانشان متولی فرهنگ جامعه هستند...
شاید باید بیدار شد