سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :40
بازدید دیروز :0
کل بازدید :32228
تعداد کل یاداشته ها : 30
103/8/26
8:20 ص

حق و باطل

چرا ما این طور فکرمیکنیم؟؟؟

چرا فکرمیکنیم که داستان هابیل و قابیل تمام شده ودیگر قرار نیست کسی به خاطر حسادت کس دیگری را بکشد.

چرا فکر میکنیم دیگر قوم نوح، صالح ، لوط، برای گذشته بود ما اینگونه نمی شویم

چرا فکر می کنیم دیگریوسف زلیخایی نیست

چرا فکرمیکنیم که کربلا یک بار بود و فقط نشسته ایم و یزیدیان را نکوهش می کنیم

غافل از انکه خودمان به همان آزمون ها آزموده می شویم

همیشه باید مراقب بود که اگرهابیل و قابیلی بود ویا اگر یوسف و زلیخا ویا هر شکل دیگری از حق باطل ، تو طرف حق باشی و نه این که خودت را حق بدانی

این دو خیلی با هم فرق دارند